فرازی از وصیت نامه شهدا
شهید «حسین اجاقی»:
آنقدر به جبهه میروم تا رحمت خداوند شامل حالم شود و شهید شوم.
بارالها! تو شاهد باش که من عاشق امام و روحانیت پیرو خط امام و این برادران بسیجی که عاشقانه جانفشانی میکنند و از تمام قید و بندهای مادی و دنیوی گذشتند و خالصانه در راه خدا پا به میدان جهاد نهادهاند، هستم.
با سلام عاشقانه به محضر مقدس امام زمان (عج) و نایب بر حقش امام امت و خانواده محترم شهدا، امت حزبالله و همیشه در صحنه.
ای امام عزیز! هر وقت صدای ملکوتی و الهی تو را میشنویم خوشحال میشویم که در کنار حسین زمان هستیم و خدا را همه روزه شکرگذاریم که ما را در این برهه از زمان قرار داد.
ای امت حزبالله! مبادا که همانند مردم کوفه رهبر عزیزمان، امام امت را تنها بگذارید. ای امت حزبالله! اگر ما نبودیم و کربلا را ندیدیم، زمینهای سرخ شده از خون غرب و جنوب را دیدیم. اگر عباس را ندیدهایم، هزاران عباس بیدست را میبینیم که دستهای خودشان را به درگاه الهی هدیه کردهاند. اگر زینب را ندیدهایم که در فراغ اهل بیت (ع) گریه کند و چنان سخن گوید که کاخ یزید را به لرزه در آورد، لیکن زینبیان را میبینیم که همچون او استوار در مرگ عزیزانشان کلام حق را میرانند. اگر علی اکبر نوجوان را ندیدهایم، لیکن علی اکبرها را میبینیم که چگونه به یاری حسین زمان لبیک گفتند. اگر «حنظله» را ندیدهایم، ولی حنظلهها را دیدهایم که از حجله عروسی به بستر شهادت شتافتند. اگر «حبیب بن مظاهر» را ندیدهایم، لکن حبیب بن مظاهرها جبهه را پر کردهاند.
ای حسین جان! عاشورای تو تنها یک شب بود و کربلایت یک مکان، اما بنگر که هر شب ما عاشورا و هر زمین ما کربلاست.
چه بگویم از غم تنهایی، خدایا یاران همه رفتند و ما را در این وادی تنها گذاشتهاند، این دنیا برای آنها خیلی کوچک بود آنها به دنیا پشت کرده بودند، دنیا را وسیلهای برای بهدست آوردن به آخرت انتخاب کردند و در این دنیا، با اعمال صالح، با اخلاق نیکو، با خلوص نیت، صداقت، راستگویی، خون دل خوردن، تمتها را شنیدند، ولی تمام توجه آنها به خدا بود و برای آنها همین بس که دعوت حق را لبیک گفتند، مدتها در عشق سوختند تا به معشوق خودشان رسیدند.
بارالها! از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از سوی دیگر باید شهید بشویم تا آینده بماند، هم باید بمانیم که فردا شهید نشود و هم باید شهید شویم تا فردا بماند، عجب دردی است چه میشد که امروز شهید میشدیم و فردا زنده و دوباره شهید میشدیم.
آری، یاران ما رفتند در حالیکه ناراحت آینده بودند و شما آیندگان هوشیار باشید که شهدا ناظر بر اعمال شما هستند و مبادا کاری کنید که روی این خونها پا بگذارید، میزی که شما پشت آن نشستهاید بر دریایی از خون شهدا استوار است و شما مسئولیت سنگینی بر عهده دارید! یا حسینی باشید یا زینبی در غیر اینصورت یزیدی هستید.
در خاتمه از شما میخواهم که برای رضای خدا کار کنید، حرف بزنید، برای رضای خدا تمام سختیها و مشقتها را تحمل کنید، دلسرد نشوید، زیرا خدا با شما است، زیرا آیه قرآن است که [میگوید] بعد از هر سختی یک آسانی هست: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا».
انشاءالله... پاداش همه سختیها، دوریها، مشتقها، رنجها، زجرها، رضای خدا و زیارت کربلا و قدس عزیز [است] و چه زیباست آن روزیکه همه در صحن و سرای [حضرت] اباعبدالله (ع) پشت سر امام امت همراه خانواده محترم شهدا، جانباران، معلولین، اسرا و رزمندگان سر بر سجده حق تعالی گذاریم و با اراده مصممتر از پیش رو به قدس حرکت کنیم و با خدای خود و با امام خود دوباره تجدید پیمان نماییم که امام با تو هستیم و تا انقلاب حضرت مهدی (عج) تو را تنها نمیگذاریم (انشاءالله)
سلام گرم مرا به خانواده محترم شهداء و اسرا برسانید و بگویید که من همیشه از روی شما خجالت میکشیدم و از شما همگی برادران و دوستان، اساتید اخلاق و اخلاص میخواهم که مرا حلال کنید و از خدا برایم طلب مغفرت نمایید. / شهیدخبر
شنبه, ۰۴ شهریور ۱۳۹۶ ساعت ۱۶:۱۷
گزیده وصایای شهدای استان فارس
شما با خون صدها هزار شهید ، معلول ، مجروح و جانباز روی کار آمده اید . پس مواظب باشید از این امکانات ، سوءاستفاده نکنید و مصلحت اندیشی و سازش و بی تفاوتی را هم کنار بگذارید
سفارش به مسئولین در کلام شهدا
نوید شاهد فارس : شهید علی محمد کرمی ابوالوردی در وصیت نامه اش خطاب به مسئولین می نویسد:
سفارشی که به مسئولین کشور دارم این است که شما با خون صدها هزار شهید ، معلول ، مجروح و جانباز روی کار آمده اید . پس مواظب باشید از این امکانات ، سوءاستفاده نکنید و مصلحت اندیشی و سازش و بی تفاوتی را هم کنار بگذارید.
(سفارش به مسئولین در کلام شهدا و در وصیت نامه شهدا این مطلب را بخوانید)
شهید امان الله عباسی:
اگر عزت دنیا و آخرت را می خواهید سعی کنید راهتان فقط راه خدا و پیامبر اکرم باشد . توصیه ی من به شما این است که دست از ائمه ی اطهار نکشید ، دست از جمهوری نکشید ، جمهوری اسلامی حقی است که امروز بر گردن ماست و ما باید این حق را به خوبی ادا کنیم .
شهید پولاد صفری :
هر چه مکر شما بالا رود و پای دین در میان نباشد به هیچ مقامی نخواهید رسید.
شهید غلام حسین عباس علی زاده:
شما را می ترسانم از عقوبت ناگهانی و شدید الهی که در دنیا و آخرت نمود خواهد داشت و آن برای کسانی است که بر اجساد شهیدان و بر خون شهدا کاخ رفاه و راحت طلب و بی مسئولیتی خویش را بنا نهند و بی پروا به اسلام و راه امام ، خیانت کنند .
شهید عزت الله رمضان نیا:
خدایا ، به ما چنان قدرتی ده تا بتوانیم اماممان را بهتر بشناسیم و چنان نیرویی عطا فرما که پشت ابرقدرت ها را به خاک بمالیم . برادران عزیز ، شما باید در بین مردم الگو باشید . چون که مردم از شما انتظار دارند هرگز کاری نکنید که از خود ضعف به جای گذارید و افراد فرصت طلب آن مسأله را بزرگ کنند .
این شهید در پست وصیت نامه شهدا اینگونه گفته است
شهید محمد حسن خواجه نژاد:
راه شهدا را ادامه دهید و پایگاه های بسیج را خالی نکنید . هرگز به خاطر کسی یا چیزی کار نکنید ، فقط به خاطر خدا کار کنید ، کار برای خدا هم دلسردی ندارد ، مواظب باشید ، اخلاق اسلامی را رعایت کنید و برای مردم الگو باشید .
شهید کرامت الله حسین زادگان:
پشتیبان ولایت فقیه باشید و از امام امت پشتیبانی کنید . لحظه ای غفلت نکنید که زندگی ، ریاست ، مقام و ... همه موقت است سعی کنید تکلیف خود را انجام دهید .
شهید عنایت الله الماسی:
امیدوارم در خط امام باشید و حلال خدارا حلال ، و حرام خدا را حرام بدانید و این دو فریضه ی الهی یعنی امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید . برادران ! پیرو هوی و هوس نباشید که اگر پیرو هوی و هوس شدید ، آسمان و زمین را به فساد خواهید کشید .
شهید فتحعلی افتخاری:
کاش هزاران جان داشتم که در راه هدفم که یاری دین خداست ، فدا می کردم . امام این اسطوره ی تقوا بهترین راهنمای ما می باشد و هرکس یک قدم از او جلو و یا عقب بیفتد ضرر کرده و جزء خاسرین می باشد قدر مسئولیت و مقام را هر جا که باشید خوب بدانید و به نحو احسن انجام وظیفه کنید .
برای زندگی بهتر وصیت نامه شهدا را هر روز بخوانید و با آن درآمیخته شوید
انتهای متن/
به گزارش پایگاه اینترنتی بسیج سرتیپ بسیجی محمدرضا نقدی رییس سازمان بسیج مستضعفین به همراه سردار نوری فرمانده سپاه ثارالله استان کرمان در دیداری صمیمی با خانواده ی شهید محسن برهانی، ضمن قرائت وصیت نامه شهدا گفت: فرزند شما مایه ی مباهات و افتخار است، خصوصا با این وصیت نامه ی الهی ای که از وی به جا مانده است.
وی افزود: با اعتقاد به توحیدی که من در این وصیت نامه دیدم، یقین در توحید را به وضوح حس کردم، بدانید که اگر این فرزندتان شهید نمی شد و به صورت معمولی از دنیا می رفت، باز هم با این اعتقاد راسخ شهید بود و جایگاه شهدا را داشت.
در ادامه ی این دیدار، سردار نقدی با درخواست از پدر و مادر این شهید برای حضور در طرح حلقه های صالحین گفت: شما با حضور در این حلقه ها می توانید جوانان بیشتری را همانند شهید عزیزتان تربیت کنید.
در این دیدار پدر شهید برهانی با قرائت فرازهایی از وصیت نامه ی فرزندش به بیان خاطراتی از وی پرداخته و گفت: همرزمان محسن می گفتند که اکثر شبها وی را در حال شستن لباس های گلی دیگران و واکس زدن کفشهایشان می دیدند و بعد او با خستگی فراوان، خواندن نماز شب را به خوابیدن ترجیح می داد. همرزمان محسن، او را مخلص ترین فرد معرفی می کردند.
وی ادامه داد: وصیت نامه شهدا را تقدیم خانواده ی حضرت امام کردم که بعد ها از فرزند امام که به منزل ما آمدند شنیدیم که گفتند: "حضرت امام (ره) فرمودند: همه ی وصیت نامه ها عزیزند اما این وصیت نامه چیز دیگری است."
پدر شهید برهانی افزود: فرزندم در درسهایش نفر اول بود و با اینکه در جبهه بود اما تمامی نمراتش عالی بود و نکته ی شاخص دیگر او صله ی ارحام بود، او روزی نبود که به خانواده و اقوام سرنزد و احوال همه را جویا نشود.
مادر شهید نیز که خود، خواهر سه شهید دیگر بود در این دیدار به بیان خاطراتی از فرزند و برادرانش پرداخت.
شایان ذکر است شهید محسن برهانی در عملیات کربلای ۴ در تاریخ 65/10/4 در سن ۱۷ سالکی به شهادت رسید و پس از ده سال، سوم آبان ماه ۷۵ پیکر مطهرش تفحص و پس از تشییع، در زادگاهش به خاک سپرده شد.
متن وصیت نامه شهید محسن برهانی به شرح ذیل می باشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
همه ی ما آدم های ضعیف پرادعا یک روزی چشم به جهان گشودیم، شاید در آن لحضه چقدر هراسان بودیم و بیمناک. گریه هم می کردیم. در جدایی محیط رحم، اشک می ریختیم و حتی جیغ می کشیدیم.
هراسان و وحشت زده بودیم. بعد، انس گرفتیم تا بهش دل بستیم. قلب هایمان با هم ارتباط پیدا کرد. محکم شد انگار با یک طناب ضخیم به هم بسته شدند. با همه ی ظاهرش دوست شدیم. رفیق مخلص.
بعضی جاها اون نامردی می کرد اما ما همچنان صادقانه پیوند رفاقت را محکم تر می کردیم. به جای این که پند بگیریم.
بارها بهترین عزیزانمان را از ما گرفت. همان هایی که قبل از ما باهاش دوست بودند، اما درس نگرفتیم. بارها قصد جان خودمان را کرد. اما کجاست پند گیرنده؟
در همین رفاقت ها ندایی طنین افکند. بدنمان را لرزاند. صدا از یک منبع نور می آمد. نور مطلق. چقدر زیبا بود. دلپذیر و دلنشین. خیلی بیشتر از دنیا جذب شدیم حرف های خوبی می زد. خوبی اش به این بود که هر چه می گفت، راست می گفت. حقیقت را می گفت.
می گفت: تو خیلی والاتر و برتر از این ها هستی. عظمت و مقامت به این چند سال نیست. اندازه اش نمیشه، جای نمیگیره، تو از اون بالاهایی. اونجاها که الان به مغزت خطور نمی کند. تو از آن کمال مطلق هستی. این دوستت بد دوستیه. اگر باهاش دوست شدی از تو می بُره. اما اگه پشت بهش کردی بهت رو می آره تازه این تموم می شه. هیچکدوم از مظاهر دل فریبش را بقایی نیست. اونا تمام می شه، پایان می پذیره. باید آن قدر سختی بکشی، رنج بکشی، ناراحت بشی تا چند لحظه ای لذت ببری و بعد هم زود پایان میگیره، تموم می شه. خیلی جاها هم بهش نمی رسی. خیطت می کنه و به ریشت می خنده. مسخره ات می کنه، اما تو باز با صداقت به دنبالش می ری. از همه مهم تر یک لحظه تمام می شوی، می گویند پایان عمرت شده و تو حیران و سرگردان که چقدر دنیا نامرده بعد از این همه رنج و لذت، هیچ نچشیده ای مثل یک شب تموم شد!
می گفت: این همه عظمت ها و خلقت ها مسخر توست برای توست از اون اتم با چرخشش، تا کهکشان با گردشش. از اون سلول کوچک اما پر از عجایب، تا اتحادشون و یک سیستم عجیب تر با تمام عظمت ها و عجایب و خلقت ها از آن توست. آیا خلقت اجازه می دهد با اون مقام رفیعت به عظمت هایی که می تونی برسی؟ به خالق تمام این ها که می تونی برسی؟ دلت را به این چند سال خوش می کنی؟
جایگاه تو آن قدر والاست که می تونی مثل خدا بشی. از همه بهتر و والاتر، می تونی بگی «کن فیکون».
برای خواندن وصیت نامه شهدا این مطلب را بخوانید
این قدر والایی که می تونی همه پرده ها را بگشایی؛ پرده های غیب، محیط بشی به همه چیز انگار که جدایی؛ چرا که با خدایی؛ وصل به الهی.
راست می گفت: بارها دل از دنیا می کندیم و طریق می پیمودیم، اما باز غافل می شدیم، چرا غفلت؟؟ با این همه نور؟!!؟
توی دستوراتی که داده بود تا آدم بشیم؛ یک کلمه خیلی جلب نظر می کرد؛ جهاد و بعد هم شهادت.
عزم جهاد تمام بند های تنمان را می گسست؛ زنجیرها را پاره می کرد، آلودگی هامون رو پاک می کرد جهاد ما را با سرعت؛ سیر می داد. می فرستاد اون بالا و بعد در یک لحظه شکفته می شد و انفجاری خونین صورت می گرفت و ما را در یک آن؛ می گسلاند و به اعلی پیوند می زد. آن وقت دیگه محو بودیم در کمالات خدا. چرا که شهادت «لقاء الله» است.
پیرمرشد ما، راه را بر ما روشن ساخت، تکلیف را معیّن کرد. تنها وظیفه ما جهاد است به حکم امام. خیلی ها عزم کردند، رفتند و جنگیدند. یکی شون هم من، مثل هزاران فرزند دیگری که قدم برداشتند.
پدر و مادر عزیز و مهربانم! می دانم که مرا دوست دارید و می دانم فراق برایتان دشوار است. حتی احتمال بیماری را در این فراق می دهم اما همه ما برای چیز دیگری آمده ایم و تکلیف من جهاد بود و در این راه شهادت هم نیز.
این عنایت و رحم خاص خداوند بود که با کمال و اعجاب، شامل حال من شد تا در این راه گام بردارم و خدا را شکر می گویم که خودش ما را به این راه کشاند و حمد و سپاس که شهادت را هم نصیبم کرد «الحمد الله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله» و شما هم شاد باشید از این رحمت، شکر گویید که توانستید فرزندی پرورش دهید تا در راه احیای دین جان بازد، جانی ناقابل.
پدر و مادر و برادران و خواهر عزیزم! می دانید که چقدر رحمت شامل حالتان شده است، می دانید چه رستگاری در انتظار شماست. امیدوارم ان شاءالله که «الله» عنایت و رحمتش را همان گونه که بوده، باز هم باشد و مرا قبول کند. در روز سختی و هراس و وحشت واقعی که جداً انسان ذوب می شود، به رحمت یکتای رحیم به اون وعده های که خودش داده، همه مون رستگار شویم در جوار رحمتش.
افتخار بر شماست در دنیا و آخرت. آهای اون هایی که از این عوالم بی خبرید! آیا گمان می کنید دست از فرزند شستن آسان است؟ هیچ چیز، هیچ چیز جز «خدا» نمی تواند این ها را ظاهرا از هم جدا کند. افتخار بر تمام خانواده های محترم شهدا.
عزیزانم! خیلی حرف زدم. اما این وصیت نامه است. سخن آخر وصیت که انشاءالله محترم است.
عزیزان! من ظاهرا از شما جدا شده اما واقعا به خدا قسم انشاءالله به شما نزدیک تر شده ام، مهم تر آیا نشنیده اید که روز قیامت همه از هم گریزانند؟
اما ما به خواست خدا با شادی در کنار یکدیگر هستیم. دیگر از این نزدیک تر؟! خدایا مرا قبول کن هر چند ناشایسته ام. آمین.
اما بدانید برای این چیزها به جبهه نیامده ام. هر چند فرمان امام و حکم ایشان ما را به جبهه، به معبد حق رهنمون شد.
سال های عمر من فدای عمر امام عزیزم، فدای لحظه های عمر رهبرم. وظیفه همه ما جهاد است. همه بدانند و بیایند به جبهه ها، هر چند فکر می کنم آن وقت به یاری الله جنگ به نفع اسلام تمام شده باشد. اما هر وقت جنگی بود؛ فرمان امام روشن گر راه است. من برای دفاع از آیین مقدس اسلام و جنگ با کفار در جهت کسب رضایت الله فرمان مقلد روح الله، آگاهانه و با بینش روشن، عزم جهاد کردم و آرزویم کشته شدن در لقاء الله است.
وه که چه زیبا پروازی است در بی نهایت وجود مطلق و رستگاری واقعی و حقیقی است.
والدین محترم و عزیزان و برادران و خواهرم! از شما نور چشمان خواهش می کنم همیشه به یاد خدا باشید. یک آن غفلت نکنید. همیشه ذکری بر لب داشته باشید. این وصیت من بر شما، قبول کنید. مخصوصا نمازهایتان را با حضور قلب بخوانید ، قرآن را با معنی و مفهوم زیاد بخوانید.
همه این ها ذکر است چه بهتر که برای اموات و حتی شهدا باشد، چرا که دستشان کوتاه است. اگر چه خود نتوانستم این گونه باشم. اما شما عامل باشید. دل از دنیا بر کنید و عمرتان را یکسر برای خدا بدهید. همه مردم و امت مسلمان این گونه باشند. چرا که رستگاری در این امر است. به نظر من تمام شهدا مخصوصا اون هایی که پدر و مادر نداشتند، غریب های مفقودالاثرند.
به فقیران و بینوایان مخلصانه کمک کنید. هر چه بیشتر بهتر. هر انسان علاقه اش به دنیا کمتر باشد ، رفتنش ساده تر است.
از برادران و خواهران خواهش می کنم به عنوان وصیت یک شهید که برادرتان است؛ خیلی درس بخوانید. امید های این مملکت شمایید. شماها که مسئولیت، دیانت، شریعت و همدردی امت حالی تان است، برای خدا خیلی درس بخوانید و با درسهایتان به خداوند هر چه بیشتر نزدیک شوید که این ها خودش عبادت و اسباب تقرب به حق تعالی است.
از همه تان و تمام اقوام و آشنایان طلب بخشش دارم. هر کدام هم هر وقت توانستید برایم نماز قضا (حتی شکسته) بخوانید و روزه بگیرید و در مزارم بالای سرم قرآن و ادعیه تلاوت و طلب مغفرت کنید.