نگاهی به زندگی شهیده عزت الملوک کاووسی از زبان خواهرش فخرالدوله کاووسی
وصیت نامه شهدا مخصوصا شهدای زن را میتوانید در اینجا مطالعه کنید
شهید عزتالملوک کاووسی ملکی به صورت انسانی و فرشتهای در لباس بشر بود. این دوشیزه معصوم و فرشته خصال، دانشجوی پزشکی در تمام طول سالهای تحصیلش شاگرد ممتاز بود و بنا به گفته یکی از استادانش آقای دکتر مصطفوی حتی یک نوبت هم غیبت نداشت و در امتحانات در بین 121 نفر مقام اول را به دست آورد و مرا بر آن داشت که جایزهای برای او در نظر بگیرم. ایشان میگویند: شهید عزتالملوک کاووسی همچنان که از نظر علمی مظهر کاملی از اخلاق پزشکی بود، عملا هم نشان داد که از حیث فداکاری در راه انجام وظیفه مقدس پزشکی حتی از جانبازی هم دریغ ندارد. توضیح آنکه در غوغای انقلاب برای نجات جان مجروحان سر از پا نمیشناخت و در زیر آتشبار تفنگ و گلوله بدون اندک ترسی از کشته شدن، عده زیادی از زخمیها را نجات داد ولی هنگامی که یکی از مجروحان را داخل آمبولانس میگذاشت گلولهای از تبار ظلم بدن نازنینش را هدف گرفت و روح معصوم این شهید راه حق به ملکوت اعلی راه یافت و همدم فرشتگان آسمان گردید. کسی که با خروش توفنده خویش و با فریادی به بلندای آسمان و با عزمی به استواری کوهها و با خونی به سرخی خون شهیدان صدر اسلام به لقاءاله شتافت.
رزمندهای که به سزاواری شهید بود و هم پای لالههای نورسی که شهامت آن را داشت که آتش گلولههای امریکایی شاه را در پرپر خویش خاکستر کند.
شهید عزتالملوک کاووسی در سال 1337 در مشهد به دنیا آمد، پس از اتمام تحصیلات دوران ابتدایی همراه با خانواده به تهران آمد و در دبیرستانهای دکتر فاطمه سیاح، کاخ و هدف دوران متوسطه را طی نمود تا اینکه در همان سال در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد. او از همان کودکی به یاد خدا بود و در میان مردم، آنهایی که شیرینی مؤانست با قرآن و نهجالبلاغه را چشیدهاند و آنها که در نیمههای شب به عشق خدا گریستهاند و طعم زندگی را در دستگیری محرومان و در کنار زاغهنشینان و چادرنشینان جنوب شهر دانستهاند و سرانجام در 22 بهمن سال 1357 اوج انقلاب خونین امتمان از قفس پرید و چون قطرهای به دریای شهیدان پیوست و او که سالها آرزوی پرواز با ملکوتیان را داشت، مشتاقانه پر کشید و به اعلا علیین پیوست و آرامگاه ابدیش در صحن بیمارستان امام خمینی میباشد.
به راستی که چه زیباست پرواز کبوتری زندانی که میلههای قفس را در هم شکسته است و چه شکوهمند است اوج انسانی که در سیرش به سوی خدا به آخرین منزل صعودیش گام نهاده باشد. شهادت لیاقت میخواهد و توفیق شهید مجاهدی است که در بزرگترین و طاقتفرساترین امتحان الهی شرکت جسته و تا آخرین لحظات زندگی، پیروز و سرافراز به در آمده است، شهید دلباختهای است که تمامی وجود و مایملکش را تنها از معشوق میداند، از خدا و خود را در بازگشت به سوی او میبیند و خدا این معشوق تمامی عاشقان و این اله تمامی سرگردانان و مالک تمامی ملوکهای صلوات خویش را و رحمتش را بر این شهید، این پاکباخته و این عاشق میفرستد.
شهید عزتالملوک کاووسی از کودکی پرکار و متفکر بود. زیاد مطالعه میکرد، از صبح تا پاسی از شب مشغول تحقیق و مطالعه بود. در دوران دبیرستان که خویشتن را شناخت و راهش را یافت و مذهب را تنها راه نیل به هدفش دید با مطالعه کتابهای معلم شهید دکتر علی شریعتی با اسلام انقلابی آشنا شد. تاریخ، فلسفه، قرآن، نهجالبلاغه و حتی داستانهای انقلابی و بیداری ملتها را به طور منظم میخواند، درسهای استاد شهید مطهری و نوارهای تفسیر قرآن را به دقت مطالعه میکرد و یادداشت بر میداشت، تفکر در آیات قرآن و حفظ آنها و کار تحقیقی روی نهجالبلاغه را مشتاقانه انجام میداد و به هر منبر و مجلس و مسجدی سر می زد و از هرجا بهرهای میجست ولی هیچ چیز او را قانع و راضی نمیکرد و تمامی ابعاد وجودش را پر نمیکرد. دقت، نکتهبینی و سنجش، هوشیاری، شجاعت، تواضع و پرکاری از خصوصیات برجسته او بود. او نه تنها برای شناخت اسلام اصیل مطالعهای بنیادی داشت بلکه کار و فعالیت و عشق و عطوفت در برنامه زندگیاش جای خاص خود را داشت.
وصیت نامه شهدا مخصوصا شهدای زن را میتوانید در اینجا مطالعه کنید
عشق به محرومین و کمک به بینوایان او را به دورافتادهترین و محرومترین محلههای شهر میکشاند. بچههای بیکس و تنهای پرورشگاه به مردم محروم جنوب شهر، زاغهنشینان و چادرنشینهای حلبیآباد و کارگران کوره پزخانههای جنوب شهر به خواهران و برادران فلج و محروم در گوشه و کنار شهر همگی خوب میدانستند که شهید کاووسی دمی از یاد و کارشان غافل نبود. برایشان کتاب میخواند. به آنها درس میداد و معلولین را حمام میکرد و با هزینه دانشکده و پولی که از خانواده میگرفت به آنها کمک میکرد و بیماران را به خرج خودش نزد پزشکان متخصص میآورد. او بود که به دردشان میرسید. قطرات اشکش با دیدن محرومان سرازیر میشد.
زمستانها به کرج میرفت و در آنجا درس قرآن میداد و در میدان غار و جوادیه کتابخانه درست کرده بود و کلاسهای نهضت تشکیل داده تدریس کمکهای اولیه نیز مینمود. روزی کودکی فلج که از بیمارستان شفا یحیائیان به علت نداشتن هزینه بیمارستان کنار خیابان گذاشته بودند، پیدا کرد. برایش مسافرخانه گرفت و هر روز به او سر میزد و برایش آذوقه می برد و یکروز در میان او را به کول می گرفت و از پله های مسافرخانه با زبان روزه در ظهر تابستان پایین میآورد و به همان بیمارستانی که آن پسر را بیرون کرده بودند برای فیزیوتراپی میبرد تا اینکه پس از مدتی برایش ویلچر گرفت. او را به کارگاه کورس در شهر ری منتقل کرد و به او درس داد تا گواهینامه گرفت. اینها و دههها نمونه دیگر از فعالیتهای شبانهروزی او بود. به زبان انگلیسی و عربی مسلط بود. کتابهای ابوعلی سینا را که به زبان عربی بود، مطالعه میکرد. آن همه را تنها و تنها به عشق خدا و برای رضای او انجام میداد. برای او هدف خدا بود و بس. به خوبی میدانست که وظیفهاش به عنوان یک خواهر، یک انسان و از همه مهمتر به عنوان یک مسلمان چیست. او ارزش خویش را شناخته بود و دریافته بود که چگونه باید از این همه استعدادها و نعمتهایی که خدا در وجودش نهاده است حداکثر استفاده را بنماید. جسم و جان خویش را امانتی گرانبها میدانست که خدا چند روزی به دست او سپرده و او میباید این امانت را سالم و طاهر به وی بازگرداند و سرانجام چه نیکو رسالت خویش را به انجام برد. با اوجگیری انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و بیداری مردم، او دیگر سر از پا نمیشناخت، چشمان تیزبینش برق امیدی تازه یافته بود و احساس میکرد پیروزی نزدیک است، کلام امام داروی دردهای او و تسلیبخش قلبش بود. زمان به سرعت میگذشت و اکنون روزهای آخر فرا رسیده بود. پایههای پوشالی رژیم شاه هر روز سست و سستتر میشد. عاقبت زمان موعود رسید، مردم به خیابانها کشیده شدند و عزت هم چون دیگر پاکبازان به میدان دوید و این بار گلولهای از تبار طاغوت سینه فضا را شکافت و بر کتف او نشست و او پیراهن سفیدش را به خون سرخ و مطهرش آذین کرد تا جشن پیروزی انقلاب را فریاد کرده باشد. درود بر زنانی که بر پا دارنده سرود آزادی بودند.
و اکنون این خواهر و برادر، بر ماست که خویشتن خویش را بشناسیم و دریابیم که راهمان چه طولانی مسئولیتمان چه سنگین و آرمانهایمان چه والاست، باید خداگونه شویم و خلیفهالله در زمین باشیم. وقتی سخنان کوبنده بیدارگر شهید کاووسی را خطاب به دانشجویانی که در روز عزای عمومی، کلاس را ترک نمیکردند به خاطر میآوریم میفهمیم که مسئولیتمان چه سنگین است، فریاد او این بود که «من متعجبم که لاالهالاالله گفتهاید چگونه حاضر میشوید دستور غیر خدا را اجرا کنید آیا این بدین معنا نیست که شما ارزش فرماندهتان را بیشتر از خدا میدانید. امروز شرکت در کلاس زیر پا گذاشتن فرمان خدای عزیز است و پیروی از فرمان طاغوت که در لاالهالاالله نفیاش نمودهایم.»
بیدار باشیم که آن انتظار شهید است و اگر کلمه توحید را بر زبان راندیم تنها خدا را بپرستیم.
خداوندا انقلاب اسلامیمان را که دستاورد خونهای پاک چنین شهیدانی است از گزند حوادث و از دستاندازی تجاوزگران مصون بدار.
آمین یا ربالعالمین
شهید عزت الملوک کاووسی در نگاه دوستان
وصیت نامه شهدا مخصوصا شهدای زن را میتوانید در اینجا مطالعه کنید
” تفکر و تدبر “
برگزیده ترین مشخصه اش، تفکر و تدبر وی در تمام زمینه ها بود. هرگز کاری را بدون تدبیر انجام نمی داد در کلاس های قرآن، برداشت های بسیار دقیق، ظریف و عارفانه ای از قرآن داشت. ” خانم دکتر باروتی ؛ متخصص زنان و زایمان “
در آن دوران فعالیت های دانشجویی بسیار حساس بود چون بحث های اعتقادی زیادی مطرح بود و اگر کسی نمی توانست خود را در مسائل مبانی اسلامی تجهیز کند به راحتی امکان لغزش وجود داشت. اما خانم دکتر کاووسی در چنین فضایی توانست خودش را با مطالب و کتبی که عموماً از شهید مطهری و دیگر افرادی که وجود داشت تجهیز کند و به سرعت در دوران فعالیت دانشجویی مراحل ترقی را طی کند. خانم دکتر با پشتکار و ایمان و اخلاص و پاکی ذاتی که داشتند، در 1.5 سال دانشجویی خود به خوبی درخشیدند و به درجه شهادت نائل شوند. ” دکتر محمدرضا ظفرقندی ؛ متخصص جراحی عروق “
او دائم در حال خواندن کتاب بود. یک سری کتاب هایی که مبنایی و اعتقادی بود که بچه های مذهبی می خواندند مثل کتاب اقتصاد ما از شهید محمد باقر صدر و کتاب هایی که سایر انقلاب های موفق جهانی را معرفی می کرد مثل انقلاب الجزایر، یک سری هم کتاب های دکتر شریعتی که فضای خاص خودش را داشت و کتاب هایی که مسایل اسلامی را از نظر مبنایی بررسی می کند، مثل کتاب های شهید مطهری.” دکتر طیبه ضرغامی ؛ متخصص رادیولوژی “
در کلاس فیزیولوژی اعصاب، استاد ما (یک خانم دکتر بود) در خصوص روح در کالبد جسم و عروج و هبوط آن بحث مفصلی مطرح می نمود که می توان قیامت را به احضار ارواح برپا نمود نه آن که روح در جسم تظاهر نماید. در آنجا عزت الملوک کاووسی بود که سکوت جلسه را شکست و قیامت با احضار جسم و روح را ثابت نمود و با زیبایی استاد را محترمانه مجاب کرد که احضار روح بدون جسم در محشر بی معنی است و در آن کلاس ما دانشجویان به عظمت و درایت این دانشجو پی بردیم و استاد او را در پایان کلاس خواست تا بحث را در یک محفل خودمانی ادامه دهند.
” دکتر رسول میرغنی زاده ؛ متخصص جراحی “
” مرید امام “
امام را می فهمید. مرید امام بود. هیچ حرف و حرکتی خلاف نظر امام را قبول نداشت و هرگز همراه بحث های التقاطی نمی شد. اصالت اسلامی در وجودش موج می زد، تابع فرمایشات امام و رهرو راه امام بود. هرگز با گروهی برخورد تئوریک نداشت. چنان خود را وقف تبعیت از امام و حمایت از انقلاب و خدمت رسانی به مردم کرده بود که زمانی برای درگیر شدن با این مسائل برای او باقی نمی ماند. تابعیت از امام و خدمت رسانی به مردم، عمده دغدغه اش بود. ” خانم دکتر باروتی ؛ متخصص زنان و زایمان “
شهید عزت کاووسی بشدت نسبت به پیام های حضرت امام (ره) حساس بودند بطوریکه وقتی ایشان روی استقلال اقتصادی و کاشت هرچه بیشتر محصول و خودکفایی تاکید نمودند شهید عزیز ما به ما توصیه می کردند که ازفضاهای داخل منزل برای این امر استفاده کنیم و گفتند من با بردن مقداری خاک به پشت بام درصدد کاشتن سیب زمینی هستم و به ما هم توصیه می کردند که از باغچه و سایر فضاهای داخل خانه در این جهت استفاده کنیم. ” دکتر مرضیه وحید دستجردی ؛ وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی “
” امداد رسانی به مجروحین “
من ایشان را در جریان تیراندازی ژاندرمری در میدان انقلاب دیدم که چگونه به مردم کمک می کرد و مجروحین را منتقل می نمود. اصلاً احساس خستگی نمی کرد. پرتوان و پرکار بود. تمام دغدغه اش برطرف کردن مشکلات مجروحین بود. یادم نمی رود روز بیستم بهمن ماه 57 بود که او را دیدم از وی پرسیدم: کجا بودی؟ گفت: بیمارستان بودم. مجروحین را درمان می کردم. گفتم: تا صبح بیمارستان بودی؟ گفت: بله. گفتم: نخوابیدی، خیلی خسته ای؟ خیلی آهسته گفت: کارهایم که تمام شد، به آشپزخانه بیمارستان رفتم و ظرف مریض هایم را شستم.” خانم دکتر باروتی ؛ متخصص زنان و زایمان “
” خدمت به محرومین “
خدمت رسانی به مردم، بزرگترین هدف زندگی وی بود. شهید کاووسی به عمیق ترین قشرهای فقیر وارد می شد. به زاغه ها، به حلبی آبادها. در سوخت رسانی و غذارسانی به مردم، در دارو رساندن به بیماران و پرستاری از آنها حتی در زاغه ها از هیچ اقدامی دریغ نمی کرد. بیماران محروم را با خود به بیمارستان می آورد. در صف نوبت درمانگاه و نوبت پذیرش می ایستاد تا هرچه سریعتر بیماران تحت درمان قرار گیرند. مناعت طبع عجیبی داشت. یکی از مهمترین محسناتش این بود که سعی می کرد کارهایی که در جهت خدمت رسانی به مردم است را مخفیانه انجام دهد. اهل دنیا و تزویر دنیا نبود. پرکار و پرتلاش بود. من فکر نمی کنم زمانی در زندگی وی به بطالت گذشته باشد. وی از عمر کوتاه خود، نهایت بهره را برد. ” خانم دکتر باروتی ؛ متخصص زنان و زایمان “
بیرون خانه به کسانی که ضعیف و فقیر بودند کمک می کرد. از جمله خانواده فقیری بود که دو دختر مبتلا به فلج اطفال داشتند و او من را هم با آن ها آشنا کرد و حالا هم خانواده ی من به آن ها سر می زنند. از کمک هزینه دانشجویی خودش به چنین خانواده هایی کمک می کرد و یا چیزی می خرید و به آن ها سر می زد.
” دکتر طیبه ضرغامی ؛ متخصص رادیولوژی “
همه ما از ابتدای ورود به سرعت در حال دست و پنجه نرم کردن با واحد های درسی و گذراندن ترم های تحصیلی، یکی پس از دیگری بودیم و او در کنار این ها به اقشاری فکر می کرد که رشته پزشکی را برای خدمت به آن ها انتخاب کرده بود.”دکتر شیرین قاضی زاده؛متخصص زنان و زایمان”
” ساده زیستی و مناعت طبع “
شهید کاووسی بسیار ساده زیست و مقتصد بودند، تلاش داشتند کوچکترین ریخت و پاشی صورت نگیرد. وقتی در یک جمع دوستانه غذا می خوردیم، معمولاً گوشه ها و حاشیه های نان را جدا می کردیم، ایشان ابتدا حاشیه های جداشده نان را که دیگران کنار زده بودند، می خوردند و این بزرگترین درس برای ما بود.
” دکتر مرضیه وحید دستجردی ؛ وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی “
شخصیت او برایم خیلی جالب بود. یک آدمی بود که از وقتش نهایت استفاده را می کرد و فقط به چیزهای مثبت توجه می کرد و از امور کوچک و حقیر و منفی که هم سن و سالهای ما به آن می پرداختند مثل لباس های آنچنانی، آرایش، دنبال مد رفتن و امثال این ها گریزان بود، انگار در رفتارهایش به پختگی رسیده بود، آخر سر که به خانه می رفت با ذوق و شوق می رفت و به مادرش چقدر محبت می کرد.
یادم می آید در بیمارستان سینا بودیم، ظرف غذایش در غذاخوری بیمارستان ریخت روی زمین، دیدم دوید، جارو آورد و شروع کرد به جمع کردن غذا از روی زمین، من پیش خودم گفتم ما دانشجوی پزشکی هستیم و نظافتچی ها می آیند و جمع می کنند ولی ایشان خودشان خاک انداز را آورد و شروع کردند به جمع کردن. یکی از کارگرها آمد و گفت: خانم دکتر شما بروید من جمع می کنم. ” دکتر طیبه ضرغامی ؛ متخصص رادیولوژی “
” متعبد و مقید به فرایض دینی “
آشنایی من با شهید کاووسی به سال 56 در جلسات قرآن دانشجویان مذهبی دانشکده برمی گردد، این کلاس ها باعث شد من شهید کاووسی را بشناسم. ایشان روحیه بسیار مذهبی و تعبد گونه ای داشت. بسیار مقید به انجام فرایض دینی بود. در کلاس های قرآن، زمانیکه در بحث های قرآنی شرکت می کرد، کاملاً مشهود بود که وی اهل عبادت است. معنای عبادت، بندگی خدا و خدمت به بندگان خدا را به درستی درک کرده است. ” خانم دکتر باروتی ؛ متخصص زنان و زایمان “
” انقلابی “
علی رغم اینکه شهید کاووسی به درس اهمیت می داد، در آن مرحله که به طور جدی همه بچه مذهبی ها تصمیم گرفتیم که باید کلاس ها برای مقابله با رژیم و نشان دادن فضای انقلابی دانشکده تعطیل شود و ما هم به صف سایر اعتصاب کننده های تمام دانشگاه ها در تهران و کشور بپیوندیم. باز، سر بزنگاه خودش اولین کسی بود که با ما هم قدم شد که کلاس ها را به تعطیلی بکشانیم و چون بیان خوبی داشتند و رودربایستی هم نمی کردند و در بیان نقطه نظراتش آدم استواری بود و شخصیت اش محبوب و مقبول بچه های سال بالایی بود نکات مثبت اینجوری زیاد است حتی در تعطیل کردن که به سختی می شد کلاس ها را تعطیل کرد ایشان پشت تریبون می رفتند و صحبت می کردند. ” دکتر طیبه ضرغامی ؛ متخصص رادیولوژی “
جلسه ای در تالار شهید عزلت تشکیل شد و نمایندگان دانشجویان پشت تریبون جمع شدند تا در مورد تحریم کلاس ها بحث شود تنها نماینده از گروه دختران شهید عزت الملوک کاووسی بود و جالب بود که نظرات وی از سایرین که پسران بودند انقلابی تر بود. ” دکتر شیرین قاضی زاده ؛ متخصص زنان و زایمان “
یک روز که ما در کلاس نشسته بودیم و منتظر استاد درس بودیم ناگهان درب کلاس باز شد.دختری با لباس خیلی ساده، روسری ، یک مانتو و شلوار و یک کفش خیلی ساده وارد کلاس شد و خطاب به بچه ها گفت:شما به کلاس آمدید و منتظر استاد هستید در حالی که خانه رهبر ما را در نجف محاصره کردند و شما همین طور نشسته اید تا کلاس تشکیل شود. من و تعدادی از همکلاسی هایم با اینکه می دانستیم اوضاع و احوال کشور چگونه است اما جرات ابراز این حرف ها و مطرح کردن این مسائل را در ملاء عام نداشتیم و از اینکه یک نفر آمد جلوی ما ایستاد و این حرف ها را به زبان راند بسیار ترسدیم و متعجب شدیم. اصرار زیادی برای بیرون کردن ما از کلاس نمود و ما که قاطعیت وی را دیدم ، کلاس را ترک کردیم.
“دکتر معصومه گیتی؛ متخصص رادیولوژی”
” معلم و متعلم “
بعد از ورود به دانشگاه هم جزء دانشجویان زرنگ بود و هیچ وقت از کلاس عقب نمی ماند و همیشه در درس هایش نمره های خوب می آورد و نمرات الف زیاد داشت و حتی بچه ها اگر از درس عقب می افتادند مثلاً در بیوشیمی وآناتومی می دیدم سربزنگاه و به موقع بچه ها را یک گوشه ای می نشاند- بچه هایی که در کلاس ها حضور نداشتند- و به آن ها درس می داد. ” دکتر طیبه ضرغامی ؛ متخصص رادیولوژی “
” منافقین “
منافقین دنبال کسانی بودند که هوش اجتماعی بالا داشته باشند. اینکه دانشجویی درسش خوب باشد و فعال هم باشد، به دردشان می خورد، هم در تصمیم گیری های سیاسی و هم در جذب نیرو. چون روی افراد مانور می دادند و پس از شهادت او هم یک بار که جلسه بزرگداشت برایش گرفتند در تالار شهید عزلت همه را جمع کردند و می خواستند از او تجلیل کنند تا به عنوان یکی از شهدای خودشان مطرح شود. چون آن زمان شهید دزدی هم می کردند ولی از آنجایی که او با خدا بود و خدا هم با او بود منافقان به هدف خود نرسیدند. ” دکتر طیبه ضرغامی ؛ متخصص رادیولوژی “
وصیت نامه شهدا مخصوصا شهدای زن را میتوانید در اینجا مطالعه کنید